وبلاگ

روزهای سخت در پیش است ؟

دنیای امروز ما در سال ۲۰۲۲ دنیایی بس آشفته و در هم بر هم شده است دنیایی پر از باید ها و نبایدها، پر از ایسم ها و سازمانهای بین المللی، پر از اعلامیه ها و بیانیه ها و مانیفستهای رنگارنگ، دنیای مدعی دمکراسی و آزادی و حقوق بشر،دنیایی با ادعای مدیریت علمی و تکنولوژیک، دنیایی با فوران پیشرفت تکنولوژیک لحظه ای ، دنیای فوران اطلاعات و داده های خام و پردازش شده، دنیایی که در آن دیتای خام با انواع و اقسام اهداف فرهنگی و اقتصادی و نظامی و سیاسی و ایدِولوژیک و .. پردازش شده و از دیتای خام نتایجی استخراج میشود که سفارش داده شده اند و آسمان را به ریسمان میبافند تا نتایج و گزاره های خبری یا هشداری یا دستوری خود را موجه و منطقی و استخوان دار و ریشه دار و اصیل و یا نه اثر گذار و لایک خور جلوه دهند.دنیایی که در آن یکی از فرط ثروتمندی و قدرت اقتصادی و سیاسی و نظامی برای تمام دنیا و برای ده ها سال آینده نقشه میکشد و بودجه ریزی میکند و به اجرای آن همت میگمارد، دنیایی که سمت و سویش جز اضطراب انسان عصر حاضر بردار برآیند دیگری ندارد . در این دنیای سراسر فریب و نیرنگ که هم درگیر سیلی بنیان کن از داده های غیر خام و سفارشی شده هستیم و مغز و مرکز تعقلمان مدام در معرض بمباران و فوران تزریق دیدگاهی است که صاحبان رسانه و سرمایه و قدرت و ایدیولوژی سعی در تحمیل آن دارند تا زامبی هایی حرف گوش کن و مطیع و به قول خودشان شهروندانی مطیع و متمدن و هدایت خواه و آموزش پذیر تربیت کنند که برای منافع آنها مفید و غیر مضر و سودمند باشند، چگونه باید راه خود را پیدا کرد؟ چگونه از میان این مه غلیظ مستمر و مداوم باید عبور کرد و به آن سوی مه رسید و آنچه را که باید دید و شنید و خواند و لمس کرد، و تنفس کرد ؟ چگونه باید این هوای آلوده و مسموم را از ریه ها خالی کرد و به جای آن اکسیژن حیات بخش و نفس تازه کن ریخت، و دمی با جان هستی دم خور و هم نفس و هم سو شد ؟ آیا انسان عصر حاضر مجالی و رمقی برای این کار دارد؟  یا باید هر روز با اضطراب کارم دیر شد قسطم دیر شد جیبم خالیه وقتم غیر کافیه در ترافیک و ازدحام هیاهوی دوندگی برای هیچ، هر لحظه مضطرب تر و زخمی تر شود!
آه که چقدر دوشهای انسان عصر ما سنگینی میکند زیر بار این همه ظلم و بی عدالتی و تفاوت و خفقان و آلودگی، و چقدر احساس فشار میکنیم از این تحمیل لحظاتی که به انتخاب ما نیستند و انتخاب ما نیستند.

ما مجبوریم پای صندوق های رای برویم که نوع حکومتش و نوع برگزاریش و آدمهای کاندیداتورش و انتخاب کنندگانشان و پشت صحنه را اصلا قبول نداریم، و به آن هیچ اعتمادی نیست، مطلقا نمیتوانیم به صحت فرآیند باور و اتکا داشته باشیم ولی با بهانه مصلحت بد در مقابل بدتر یا خوب در مقابل خوبتر اصل ماجرا را که انتخاب اصلح برای بهتر شدن است، به فراموشی سپرده ایم.

ما فقط به آنانکه علاقه دارند در این بازی هیجانی برای فروکش هیجانات قدرت یا شهرت یا موقعیت طلبی خود و متعلقینشان به میدان می آیند، رای میدهیم نه به آنانکه میتوانند و یا توانمند هستند،

اصولا ما ساز و کاری برای جدا کردن این افراد در جامعه نداریم و به نام دمکراسی و یا هر چیز دیگر یا به صورت انتخابی انتصابی یا افتضاحی تحمیلی تن به حکومت فرد یا افراد و یا قبیله یا قبایل قدرت میسپاریم تا ببینیم نتیجه آن چه خواهد شد،

و آش را بعد از جمع کردن سفره قضاوت میکنیم نه آنکه قبلا از لیست و منیو حق انتخاب داشته باشیم!
این دیگر چه دنیای مدرن متوحشی است؟!
این چه آش کشک خاله ای است!؟
و این چه آش شله قلمکار درهم و برهمیست ؟…ادامه دارد

نوشتن دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شما ممکن است از این برچسب ها و خصوصیات HTML استفاده کنید:

<a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>

logo-samandehi